پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
داستانهای کوتاه : بی وفا
نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390
بازدید : 328
نویسنده : پرویز طهماسبی
بی وفا

داریه و تنبک می زد و با صدای بلند آواز می خواند، رهگذری نیم نگاهی به او انداخت و در دل هورا کشان گفت، آی مرد کاش من نیز جای تو بودم اینچنین شاد و بی غم ... مرد گفت: آواز دهل از دور شنیدن خوش است، اینچنین که تو فکر می کنی دل ما خوش و بی غم نیست. از او اصرار و از مرد انکار...

آخر سر مرد گفت بیا تا شرح داستان این داریه و تنک  را برایت بگویم تا بدانی که این چنین نیست و مرد با صدای غمناکی آغاز کرد....


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستانهای کوتاه : بی وفا ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد